·•●مُـ ـخـاطَــبـ خـ ـاصـ ●•·
בورانے شـבه ڪًـه باس بگیم : عذر میخوام ڪًـــــــــــــه تو غلط ڪًـــــــــــرבے


خیابان ها را بو میکشم ...

پرمیشم ازتو...

ازخاطرات تو...

وهرآنچه به تو مربوط میشود... 

نکند " زبانم لال " توخداشده ای؟

که اینجا هم چیزش یاد تورا یدک میکشد...

بوی توگرفته است...

دنیای پروردگارمان...


می پوشم...

پالتوام را...

که سرمانخورم....

که زنده بمانم...

که به توبرسم...

طی میکنم خط های سفیدجاده را...

تابینهایت ادامه دارد...

می پوشم پالتو ام را تا سرمانخورم...

تا وقتی در آغوشت کشیدم...

توهم سرمانخوری...

طی میکنم خط های سفیدخیابان را...



نیمکت های پارک خالی اند...

همه روی چمن ها میشینند....

شایدکسی به نفردومش اعتمادی ندارد...

حداقل به دادتنهایی نیمکت ها برسید...


دستانم رابه بادمی سپارم...

شاید"باد"دستانم رارهانکند...

شاید...



امروز متفاوت ترازهمه ی روزهای عمرم است....

ازامروزتونیستی تابانوازش صدایت بیدارم کنی...

تونیستی تاباطنین دست هایت صدایم کنی...

تونیستی وبهانه هاهم نیستند....

بهانه ها برای ادامه زندگی....

وصبح غروب میکنددر چشمانم...


به عکست خیره میشوم برای هزارمین بار...

آخ که این عکس پیرنمیشود....

اماپیرم میکند...


باران میباردهمه چیز تازه میشود...

حتی داغ نبودن تو....



این صدو پنجاه وهفتمین کتابی است که میخوانم شاید...

کسی چیزی نوشته باشد...

درباره ی رازچشمان زیبای تو...

...

یه دوست دارم اسمش فاطمست...

من بهش میگم مامان چراش بماند...؟؟؟

اماخیلی دوسش درم...

ازوقتی باهاش آشناشدم ...

خیلی چیزاازش یادگرفتم...

دعاکنین امسال وهیچوقت دیگه ازهم جدانشیم مرسی...

 

دریافت کد بارش برف چت روم





 

یادمان باشد که: او که زیر سایه دیگری راه می‌رود، خودش سایه‌ای ندارد.
.
یادمان باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی 
را.
.
یادمان باشد که: زخم نیست آنچه درد می‌آورد، عفونت است.
.
یادمان باشد که: در حرکت همیشه افق‌های تازه هست.
.
یادمان باشد که: دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم.


.
یادمان باشد که: آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند.
.
یادمان باشد که: فرار؛ راه به دخمه‌ای می‌برد برای پنهان شدن نه آزادی.
.
یادمان باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.
.
یادمان باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.
.
یادمان باشد که: آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته‌اند و او را راه می‌برند.
.
یادمان باشد که: لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی، من هم برایت عزیز باشم.
.
یادمان باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد.
.
یادمان باشد که: گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد.
.
یادمان باشد کهبه جستجوى راه باشم، نه همراه.
.
ویادمان باشداصلی ترین قانون شادزیستن...
.
حفظ ارزش های متقابل است...




دریافت کد بارش برف چت روم





 استرس دارم...مثل همیشه...بزرگ شدم17 سالمه اماهنوزحریف استرسم نشدم...میدونیدگاهی اوقات بایدبعضی هارو که

دیدم یه بوق میزدم و پامومیزاشتم روگاز...اماازشانس بدما درمقابل این آدماخوردیم به چراغ قرمز...گاهی اوقات بایدازخودت 

فاصله بگیری واززاویه ای دورتربه خودت وآدم های اطرافت نگاه کنی وببینی می پسندیشون یانه ومن امسال دقیقااین کارو

نکردم...وگرنه شناختن بعضیااصلاسخت نبود...مشکل اینجاست که من عادت کردم به همه فرصت بدم...امابعضیاکه دقیقا

کارشون سواستفادست ازاین فرصت واسه پایین بردن خودم استفاده میکنن....حالا جالب اینجاست نام برده یکی داره با

چن تادیگم آره ادعای پاکیم داره...امامن دلم قرصه...چون یه جایی بامن فرق داره همون جایی که به اسمش خیلی کارامیکنه

ازچشم خداکه بیفتی خداولت میکنه میشی اون آدمی که بت میگن هرچه خواهی کن...من دلم قرصه چون خانوادم خدا و

یه مشت "آدم "دقت کن "آدم"....پشتمه...یکی نبودبه بعضیا بگه میای جلو آدم باش هرچندبعضیا چه میدونن آدمیت چیه اصن؟

اماایناهمش یه خواب بود یه خواب کثیف...من 4  سال پیش بزرگی خداروخودم حس کردم حالام میگم بزرگه بزرگ ترازپارتی 

بعضیا...اما همین جابت بگم اگه واسه بعضیاقاطی پاتی میکنی واسه ماهنوزتاتی تاتی میکنی...آخه بعضیاازاون دسته آدمان

که باس بزارنشون توسبدکالا بس که نیازمردموبرطرف میکنن...خدایاماروتواین شهرکوچیک بابعضیاچش توچش نکن چشاشو

نم بوی ریاوخیانت میده...این بعضیاخودشونوپشت یه مشت دروغ قایم کردنو یه چادر...آآآآآآآآآآرررررررررره!!!!!!!!!

اماخیالی نیست دل من تنگ نیست خداانقدبزرگه که وقتی تودلمه دلتنگی جاش اینجانیست.اماتو دل شکستی نه من 

خییییییلیاااااااااااااا.توانقدگندبودی که واس فراراز کارات به هردری زدی خط عوض کردی چادرسرکردی وچسبیدی به آدما امامن

مث توترسونبودم واستادمو ازخودم دفاع کردم خودموپشت دروغام قایم نکردم...یه روزی بت میدون دادم کوچولو ولی ازاین به

بعدخودت یه میدونی که همه دورت میزنن...توکه هیچوقت دنبال اصل مطلب نبودی همیشه دنبال حاشیه بودی خب هرچی 

باشه " حاشیه مال آدمای لاشیه" اماما خدامونوداریم شمابی خداباشو هرچه خواهی کن...آره جونم اینکه میخوای هروزبایکی

باشی مهم نیست امافقط یه روزخودت باش اون موقعست که افتخارات میشه افتضاحات...میدونی چراهمیشه جلواسم بعضیا

خالیه؟

هیچ جای خالی انقدبزرگ نیست که صدتاآدم تودله بعضیا توش جاشن...

به امیدروزهای ناب زندگی..............

م           ر          ی          م

دریافت کد بارش برف چت روم





دلم دریای آتیشه دارم میسوزم ازاین تب 

توآغوش یکی دیگه چراتوفکرتم هرشب

توهم شاید شبیه من گرفتاری وبی تابی

توآغوش یکی دیگه به یادمن نمی خوابی


بعضی حرفارونمیشه گفت...

بایدخورد...

ولی بعضی حرفارونه میشه خورد نه میشه گفت...

میمونه سردلت...

میشه سکوت...

میشه دلتنگی...

میشه تنهایی...

میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چته؟!

مث الان من....


به سلامتی روزی که تودهن دوستام خرماوحلواست....

تودهن منم یه مشت پنبه....

" منتظرشم"...


کسی چه میداندامروز چندبارفرو ریختم...

بادیدن کسی که ...

تنها لباسش شبیه توبود...


یک لحظه تصورکن...

ان لحظه ای که تو درآغوشش آرام میگیری...

وبادیدن بدنش مست میشوی...

من روی کاناپه ای سرد...

مست اولین نگاه توام...


توروبروی من بودی و دستانش را محکمتر میگرفتی...

نترس..

محض خوشی توهم که شده...

نمی دزدمش...

آرام تردرآعوشش بکش بی انصاف...

     

قول میدم راستشوبگم...

قول...


برام دعاکنین...

 

دریافت کد بارش برف چت روم





 سلام...

امروزکارنامه گرفتم....

میگن بعدخنده گریست.... 

کلا2-3 سال اول زندگی بنابراتفاق خندیدم...

الان تقریبا یه 14-15سالیه دارم زارمیزنم....

اصن عدالت صاف تو حلق من...

والابخدا...

امایه خوبی داشت اینکه بالاخره وقتی دیدن یه عامل محیطی رومخ منه...

همه باهم گفتن : باشه مدرستوعوض میکنیم...

ینی اصن بعدچندسال خندیدما...

بعدیهوگفتن کوفت نیشتوببند...

دعاکنین درست تصمیم بگیرم...

داداش سعیدمم که همین جامیمونه وخانوادش اجازه ندادن بره مدرسه هنر...

خدایابزن جلواین قسمت زندگیو...

بازم فقط به امیدخودت...نه بنده های بی خودت

بریم ادامه روزه گوهیمونوبگذرونیم...

باآرزوی موفقیت برای کیروش ودوستان...

دریافت کد بارش برف چت روم





 من این روزهاکنارمی آیم باخودم..

آخرکس دیگری راندارم که بااوکناری بیایم...

بنشینم....

ازدردهایم بگویم...

میدانم اومرامیفهمد...

شایددرجواب من تنهانوازشم کند....

وبرود...

ومن بازهم باخودم کنارمی آیم...

بااین باران که یادتورازنده میکند...

ومیدانم دراخر....

درکناری خواهم مرد....



آهای سهراب....

دیگرقایق جواب گونیست...

کشتی بایدساخت...

اینجاتنهامثل من زیاداست...


دنیا...

سوت پایان رابزن...

ادامه امکان پذیرنیست...


حرامت باشد...

این دلی که بردی...اشکی که ریختم...

لذت شبانه ات درآغوش من...

حرامت باشدبوسه های اجباری ازلبانم...

حرامت باشداحساس پاک من...

وحرامت باشد...

این زندگی که به گندکشیدی...


روزی مقابلت مینشینم....

میگویم ازروزهای بعدرفتنت...

...وتوشروع میکنی...

میگویی ازامروزت...

مطمئنم اوضاع خوبی نخواهی داشت...

من سفارشت رابه خدایم کرده ام...

حسابی...

برای امروزت دعاکرده ام نامرد...


تنهابمان ....

تنهایی پاک است..

آدم های اینجا "تن "ها داده اند...

تاتنهانمانند...


چقدسخت است...

پس ازسالها...

انتظار...

نیمه گمشده ات راکامل بیابی...



ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ،


ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــﯿﺪ ،


ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !


ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ ...


ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،


ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ،


ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ ،


ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...


ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨــــﺪ ...


نظریادتون نره...

 

دریافت کد بارش برف چت روم





  
داستان کوتاه شماره 1 : مدتی بود در یکی از بیمارستان ها ی شهر لندن در روزهای یکشنبه سر ساعت ۱۰:۳۰ بیمار تخت شماره ی ۳ از بین 

میرفت و این به نوع بیماری فرد بستگی نداشت!!! عده ای این اتفاق را به ماورا نسبت می دادند و عده ای هم در مورد آن نظری نداشتند . این

مساله تا جایی پیش رفت که عده ای از پزشکان جلسه ای گذاشتند تا علت این حادثه را پیدا کنند ٬ قرار بر این شد تا در روز یکشنبه در ساعت

مقرر همه جمع شوند و تخت مورد نظر را زیر نظر بگیرند . روز موعود فرا رسید عده ای با انجیل سر قرار حاضر شده بودند در ساعت ۱۰:۳۰ مارتا

کارگر نیمه وقت وارد اتاق شد به سمت پریز برق رفت و دستگاه حیات مصنوعی را از برق کشید و جارو برقی خود را به برق زد؟؟؟؟


در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.

 خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند ...

 ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد...

 دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.

 

   آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند

 

 و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند .

 

  بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.

سلام چطورین گفتم بعداین همه پستای غمگین...

دوتاداستان فلسفی بزارم که ازدنیاوآدمای بیرون غافل نشیم...

یوقت من اشتباهی کردم که نظرکم میزارین؟

آخه این رسمشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نع رسمشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه نظرمیخوای بزاریا...ینی اینجام تنهام؟

آهاااااااااااااااای کسی اینجانیس عایا؟

دریافت کد بارش برف چت روم





این استرس هانمیگذاردمن زندگی کنم...

استرس اینکه نکنددلتنگ شی...

استرس لباسم درشب عروسی تو...

استرس اینکه نکندنخندی...

نکندسازمخالف زمانه برای توباشد

نکندمثل من تنها شوی...

این استرس ها پراسترسم کرده است...

 صورت آرزوهایم کبوداست...

چه دست سنگینی داشت...

سرنوشت...

من روزی خواهم رفت...

برای چندسالی دگر...

وآن روزآنگه مرامیرنجانده بیشترگریه خواهدکرد...

وآنکه همیشه خودش راازمن دورمیکرده...

به قبرمن نزدیک ترخواهدشد...

بازمیگردی...

این رادرآخرین نگاه نکرده ات به من قول دادی...

این روزهایم به تظاهرمیگذرد...

تظاهربه شادی...

به اینکه حسم عوض شده است..

تظاهربه آرام بودن...

وچه سخت میکاهدازجانم این نمایش...

هر ثانیه می‌گذرد چیزی

از تو را با خود می‌برد

زمان غارتگر غریبی است

همه چیز را بی اجازه می‌برد

و تنها یک چیز را همیشه فراموش می‌کند ..

حس « دوست داشتن ِ » تو را ..

تنهایی یعنی من یه موبایل دارم که صدای زنگشو یادم نمیاد...

خوشحالم که ساعت هاراجلوکشیده اند...

این روزها"یک ساعت "کمترتیستی....

این روزهاهرچه میدوم نمیرسم

نکند"کلاغ آخرقصه "شده ام...

 

دریافت کد بارش برف چت روم





اگراین جمعه نیایی...

همه ی بدقولی های این روزگاررابه پای تومینویسم....

که سالهاست ازاین کوچه هاگذرنکرده ای ....

حتی برای دل خوشی ما...

اللهم عجل ولیک الفرج...

میتونید دل نوشته هاتونواینجابزارین....

ایمان دارم که اجابت میشه...

" آقای من تولدت مبارک..."

دریافت کد بارش برف چت روم





 این خط قرمززیبای من است...

ازآرنج تامچ...

میکشم....میسوزداما....

گاهی تنهاراه تسکین من است....

یه یادزخم های یادگاری تو....



نمی دانم....

مردم نفهم وبی احساس شده اند...

یادردهای من فراترازدرک است...


بااون لبخندآرومت چه طوفانی به پاکردی...

یه عمره باتوگشتم تازه فهمیدم چقد "مردی"...


تاحالا دست خیلیاروگرفتم اما...

هیچ دستی مث دست تو....

 ن   ب    و   د ...


من های زیادی را لمس کرده ام...

اماتوچیزدیگری...


نیازی نیست برایم آرزوی مرگ کنی....

من به زودی خواهم مرد...

زمانیکه "تو"درآغوشی دیگری آروم میگیری...


هر مرگی دلیلی دارد...

ومرگ من ...

تجمع غصه ها...

اشک ها...

بغض ها...

نبودن ها...

درجایی به نام گلویم بود...



من آموحته ام تنهایی را...

وباخیانت غریبه ام...

 

دریافت کد بارش برف چت روم





maryam



مسواکم شعورش رسیدفقط بایدواسه یه نفرباشه ...

تونع...!



عزیزم به مارک لباست نناز...

اگه شخصیت به لباس باشه لباس گاو

چرمه اصله...


 

واااااااااااااااااای....

به روزی که دوزاری مثل توخودشوتراول بدونه....



رابطه هاشده قضیه اون یاروکه تاپوست موزدیدگفت:

اه...بازبایدبخورم زمین؟...

"ازاین دوتاخعلی خوشم اومد"

نظریادتون نره"


حیف تازه دیدمش....!!!!!!!!


بازاین خوبه..

پسرای قدیموالانومقایسه کنید...!

خخخخخخخخخخخ....

دریافت کد بارش برف چت روم





 دیگرهمه نزدیکم نمی شوند...

من آن آدم لطیف همیشه نیستم...

دستانم نرم نیست....

عطرهایم تندشده اند...

مردی شده ام برای خودم...

من اززمانی اینگونه شدم...

که تو مرا "بچه"خواندی....

بیاببینم بااین مردچه خواهی کرد...

 

چه میگویندمردم این شهر....

"من دیوانه ام"

....وتوبه من گفتی...

توعاقلی خودت میدانی که بایدبروی....

دیوانه کیست اکنون؟؟؟

 

میترسم...

ازاین پس ازشب های بارانی...

میترسم...

بازهم باران نگذارد...

ببینم که چه زیبارفتی...

روزی توآرامم میکردی ...

.امروزاین پیانو....

این تمام دردمن است....

 

ازخودت برام بگو...

باکی کارمیکنی آخرای هفتتو...

ظاهراکه ازدلت دورکردی همه لحظه های رفتتو....

ازخودت برام بگوتابه حال شده ...

برگردی به اون روزا...

تابه خاطرت بیادخاطرات ولحظه های رفتمون...

 

ازخودم برات بگم....

هرکجامیرم همش میشینم یه گوشه و...

خوش بحال اون کسی که هرکس بخوادباتوروبروشه و....

ازخودم برات بگم خوبه برای من عشق تومقدسه...

اینکه عاشقم هنوزازتونگاه من کاملامشخصه...

آبی دریاهم دلت رامیزند....

اگر....

تنهابه آن بنگری...

این است که هرشب تنهایم...

ماجراییست نیامدن های توووووو....

 

روزهابی هدف میگذرند....

یادآن دوره بخیرکه هدف من توبودی...

وقتی ازیکی میپرسی مابه هم میرسیم؟

واون بعدچنددقیقه سکوت میگه شاید...

.پامیشه میره...

دیگه ازش نپرس...

اون یارعشقی افتاده که بهش نرسید...

چترمیخواهم چه کار؟

چیزی فراترازباران روی سرمن میبارد

من مانده ام کجارااشتباه کردم...

که میگویی اشتباهاعاشقم شدی...

دلم گرفته...

چون اونیکه بایدباشه نیست...

خدایاتوکه باشی کافیه

 

دریافت کد بارش برف چت روم





دوست دارم این پستوواسه آدمایی بزارم که دوسشون دارم

شمام نظربدین...

اول امیرعظیمی 

(الکی نگین ک شبیه اون مجیدیه این ب این خوشگلی اون...)

عاشق آهنگ بی تو وخستشم...

شاهین نجفی...عشقمه...

پیام صادقیان...جوووووووون

امیرحسین فشنگچی...(بی معرفت رفت...)

 

آقارضاقوچان نژاد

علیییییییییییییییه دایی

مهدی مهدوی کیا...مرده واقعا..

دلتنگشم...

آقاامیرتتلوووووووووو....نفسمههههههههه

 

مجیدخراطها...

آقامهدی پاکدل...

سامان جلیلی...به عشق(عشق منوپس نزنی...)

نیوشاخانوم ضیغمی...

لیلا حاتمی ...جیگرم...

 

افسانه پاکرو...(چندنفربم گفتن شبیشم ....خداکنه باشم)

شماکدوماشونومیپسندین؟؟؟؟؟؟؟؟

توجمع باش...

دریافت کد بارش برف چت روم





من بازاومدم فقط این پستوبزارموبرم...

من درروزهای مختلف...

 

خخخخخخخخخخخخخ

... 

" و آنها ميگويند ما را به ترم قبل بازگردانيد تا درس بخوانيم ! "

" آيا به آنها به اندازه کافي فرجه داده نشده بود؟ "

" و آنها به مشروطي عظيم دچار خواهند شد. "

" سوره امتحان , آيه 9.75 

دریافت کد بارش برف چت روم