نگرانی...
·•●مُـ ـخـاطَــبـ خـ ـاصـ ●•·
בورانے شـבه ڪًـه باس بگیم : عذر میخوام ڪًـــــــــــــه تو غلط ڪًـــــــــــرבے


نگرانی ازنگاهش پیدابود...

شلخته به نظرمیرسید...

وبه هرکسی میرسید ساعت می پرسید...

بندکتانی اش بازبود...

اماتوجهی نمیکرد و فقط میرفت...

واردپیاده روکه شد...

برخوردش به تنه ی درخت اورامتوقف کرد...

زنی میان سال ازاوپرسید:

اتفاقی افتاده؟

دخترک زانوهایش رابه آغوش کشیدو...

به دیوارتکیه داد...

سرش خونریزی کرده بود...

امااو...بی اعتنابود...

کسی نمیفهمید حال اورا...

فقط زیرلب گفت...

هیچیم نیست...

فقط ازوقتی تنهام گذاشت...

بی دفاع شدم...

ضعیف شدم...

زودباشین بهم حمله کنین...

...



زانوهایم رادرآغوش میکشم...

میسوزم..

اشک میریزم..

اماتوبه کارت ادامه بده...

برای عشق دیگری زانوبزن...


یک...

دو...

سه...

....

نه این قرص های آرام بخش آرامم نمیکند...

آغوش توکجا؟

و...این ها کجا...


گاهی حرف ها وزن ندارند...

قافیه ندارند...

ریتم ندارند...

اماخوب گوش کن...

درددارند...


باخودم قرارمیگذارم...

قربون صدقه ی خودم میرم...

به خودم زنگ میزنم...

وبه خودم قول میدهم...

که هیچوقت خودم راتنهانگذارم...

همه این روزها میگویند...

حالم نگران کننده است.


گاهی میخواهم بالای یک بلندی باستم...

آخرین نگاهم ب زمین وزمینی ها...

وبعدسقوط آزاد...

وخاتمه بدهم به این جهنم...


نمی دانم اگرکوچه علی چب...

مشمول طرح ترمیم بافت فرسوده شود...

ومن وتوپس ازسالها...

برحسب اتفاق یکدیگرراببینیم...

چه خاکی برسرمان خواهیم کرد.....؟؟؟


میگویندگذرزمان همه چیزرادرست میکند..

وروزی میرسدکه تو...

بی تفاوت ازکنارم ردمیشوی...

من میمانم وزمان هایی که هیچ چیزرادرست نکرد..


ماه رمضون نزدیکه...

یکم بخشنده باشین وازسر اشتباهات هم بگذرید...

بزارین دنیامون قشنگ ترشه...

 



دریافت کد بارش برف چت روم